و گاهی می خوابیم...

سلام  

نیمه شب یه شب پاییزی توی خوابگاه 

همه خوابن 

من صبح ساعت 8 کلاس دارم و هنوز بیدارم 

حس غریبی است 

 

پ.ن: 

خدا رو شکر مستقر شدیم در خواب گاه 

گاهی اینجا می خوابیم 

 

رضا هم اینجاست 

 

با مهدی و حمید و صابر هم اتاق هستیم 

 

و می گذرد  

پ ن: 

و جعلنا من بین ایدیهم سدا..

 

...... در حال خوندن رمان من ِ او هستم از رضا امیر خانی

نظرات 3 + ارسال نظر
مصطفی چهارشنبه 20 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 07:55 ق.ظ http://www.tvclip.blogsky.com/

سلام. اگه دوست داری تبادل لینک کنیم...
خوشحال میشم حتی برای مدت کوتاهی لینکم کنی...
موفق باشی...
http://www.tvclip.blogsky.com/

دینا چهارشنبه 20 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 11:20 ق.ظ

سلام.
خدا رو شکر که خوابگاه نشین شدید :)
شب های طولانی پاییز و سکوت شب و...

سلام
خیلی سکوتی نیست
ولی شب های طولانی پاییز قشنگی خاص خودش رو داره...

دختر نارنج و ترنج پنج‌شنبه 21 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 06:43 ب.ظ

به به! حسابی دیگه زندگیت دانشجویی شده.. خوبه! خوش باشی....

مرسی...

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد