..
دیشب از دانشگاه که برگشتم بعد از شام حدود ساعت 8 خوابیدم تا یه کم استراحت کنم و رو پروژه ای که امروز تحویل دادم کار کنم
ولی ساعت حدود 3 نیمه شب از خواب پاشدم
چقدر سرم درد می کرد
از طرفی هم باید پروژه رو تکمیل می کردم
ضعف کرده بودم
یه لیوان شیر خوردم و و چای گذاشتم و یه لیوان هم چای خوردم
از طرفی هم یه خواب عجیب دیدم
بعد از تقریبا 2 سال
جوری با من رفتار کرد که انگار دشمنش بودم
از دستم ناراحت بود
شایدم حق داشت
نمی دونم
اعصابم خورد شده بود
تا ساعت 5 با پروژه ور رفتم و خوابیدم
ساعت 9 با بوق سرویس که داشت می رفت از خواب بیدار شدم
به سرویس هم نرسیدم
ولی خدا رو شکر پروژه رو ارائه دادیم،بد نبود
خیلی گیر داد ولی کلا تموم شد دیگه
پ.ن:
در زلف چون کمندش ای دل مپیچ کانجا
سرها بریده بینی بی جرم و بی جنایت
والله خیر حافظاً و هو ارحم الراحمین
آزادی همیشه زندهات اما به دار ویخته می شود شاید هرروز در دل کسانیکه آن را فراموش کرده اند
پیام به نسل قیام - فراخوان به قیام در چهارشنبه سورى کلیک کن و ببین منتطر جوابت هستم
www.4edalat.com
****فیلترشکن
http://valatarin.co.cc
http://cyberlulu.co.cc
سرنوشت جایی نمره عزیزم!ما خودمون میسازیمش!
اگه من جای اون 18 19 کمتر نمیشدم!!!
مشکل کلاس گذاشتن دختره بود که ادای انشتینو در میاورد!
سلام
الان چطوری؟ خوبی ؟
ان شااله نمره خوب هم از پروژه یگیری که دیگه راحت راحت بشی
سلام
ممنون از حضور شما
مطلبتون عالی بود
اگه با تبادل لینک موافق هستی بگو
موفق باشی
بزرگترین فریب دنیا سرنوشت است.
سلام آریانای عزیز
خوبی؟؟؟ قالب وبلاگت چقدر خوشگله... دلم باز شد!!مرسی...
انشالله که خوابت خیر باشه.. شاید به خاطر دلشوره ی کارت این خواب رو دیدی... امیدوارم تعبیرش برات خیر و خوش باشه.
خدا رو شکر که پروژه هم به سلامتی تحویل داده شد و تموم شد رفت. اینجور کارها همیشه استرس خودش رو داره... به هر شکل خوشحالم که با همه ی سختی ها آخر کار به خوبی تموم شد.
سلام خوبی؟؟؟
دوسه جدید نمی خوای؟؟؟
چرا جهنمی ام؟؟؟
خب بلاخره بعضیا بهشتی ان بعضیام جهنمی منم فک کنم جهنمی ام....
شایدم نباشم خدارو چی دیدی؟؟؟
دیگه روزگاره دیگه کاریشم نمی شه کرد :)