آزادی

سلام 

ما در سطور خیابان هر یک کلمه یی هستیم

که با حروف یکسان


شعر بلند آزادی را می نویسیم

از بین ما کلماتی افتاده اند

از بین ما کلماتی خط خورده اند

از بین ما کلماتی

حتا از یاد رفته اند
اما

همیشه آزادی آزادی ست

آزادی را

نظامیان با سرنیزه معنی می کنند

ما با گل و صدا

و آن که در طبیعت آزادی معنای بند ببیند

با ماست

بی که از ما باشد

آنان که قفل خریدند

و با بلندگوی مذاهب

ما را به باغ عدن بردند
و پای چشمة کوثر گردن زدند

آنان فریب خوردند

ما بازگشته ایم

ما باز گشته ایم در صفوف منظم

....

اما آزادی! آزادی!

تو مذهب همیشه مائی

که در حصار نمی گنجی

و در کلام

تنها در کلام خلاصه نخواهی شد

آزادی

ای گلوله آتش!

(جلال سرفراز) 

از وبلاگ قصه های خدا 

مولوی

 سلام 

اشعار مولوی همیشه برام قشنگن 

ولی حافظ یه چیزه دیگست 

حیلت رها کن عاشقا ، دیوانه شو ، دیوانه شو

                                                           وندر دل آتش درآ ، پروانه شو ، پروانه شو

هم خویش را بیگانه کن ، هم خانه را ویرانه کن

                                                    وآنگه بیا با عاشقان ، هم خانه شو ، هم خانه شو

رو سینه را چون سینه ها ، هفت آب شو از کینه ها

                                                          وآنگه شراب عشق را ، پیمانه شو ، پیمانه شو

باید که جمله جان شوی ، تا لایق جانان شوی

                                             چون سوی مستان میروی ، مستانه شو ، مستانه شو

آن گوشوار شاهدان ، همصحبتی عارض شده

                                                         آن گوش و عارض بایدت ، دردانه شو ، دردانه شو

گوید سلیمان مر ترا ، بشنو زبان طیر را

                                                        دانیکه مرغ از تو رود ، رو دانه شو ، رو دانه شو

بنواخت نور مصطفی ، آن استن حنانه را

                                                         کمتر ز چوبی نیستی ، حنانه شو ، حنانه شو

گر چهره بگشاید مهم ، پر شو از آن چون آینه

                                                         ور زلف بگشاید بتم ، رو شانه شو ، رو شانه شو

قفلی بود میل و هوا ، بنهاده در دلهای ما

                                                        خواهی گشایی قفل را ، دندانه شو ، دندانه شو

یک مدتی در کان بدی ، یک مدتی حیوان بدی

                                                       یک مدتی چون جان بدی ، جانانه شو ، جانانه شو

تا کی دو شاخه چون رخی ، تا کی چو بیدق کم تکی

                                                      تا کی چو فرزین کجروی ، فرزانه شو ، فرزانه شو

چون جان تو شد در هوا ، ز افسانه ی شیرین ما

                                                فانی شود چون عاشقان ، افسانه شو ، افسانه شو

سلام 

السلام علیک یا فاطمه زهرا 

امروز روز مادر،روز تولد دختر پیامبرمون بر همه مبارک 

کاش کسانی که دم از خدا و اسلام و پیامبر می زنن اینجوری جوونا رو تو خیابون کتک نزنن 

خدا به راه راست هدایتشون کنه 

موفق باشید 

یا حق!!

بازی

دور باید شد از این خاک غریب... 

 

پ.ن:امروز بد جوری هوس عر عر کردن میکنم... 



 



 





 

هوالحق 

سلام 

و مکرو ومکرالله والله خیر الماکرین 

 

بزرگش ندانند اهل خرد 

که نام بزرگان به پستی برد 

 

خیلی خوب همه چی داره مشخص می شه و مردم گروه گروه می آیند تا بگویند نه 

بگن دروغ نه 

بی ادبی نه 

تحجر نه 

سرکوب نه 

.... نه 

و آری بگویند به آزادی و عزت نفس انسان و قدرت خلق و قدرت تصمیم گیری و حکومت خودشان بر خودشان 

نه اینکه عده ای خود را ولی نعمت مردم بدانند و در خیالشان فکر کنند که هر آنچه بخواهند همان می شود 

صحبت های دیشب محسن رضایی خیلی از مردم رو روشن کرد 

بالاخره آقای رئیس جمهور قبول کرد که این آمارهایی که می ده درست نیست 

 

این چند روز خیلی از حرمت ها تو کشور شکسته شد که هم می تونه خوب باشه و هم بد 

بی اعتمادی مردم به خیلی چیزا زیاد شد و قداست خیلی ها و خیلی چیزا شکسته شد 

.... 

... 

.. 

به امید گفتن یک نه بزرگ به آقای الف.نون 

به امید پیروزی میر حسین 

پاینده باشید 

یا حق!!

شرمتان باد

به خدا خدایتان را نمی پرستم 

شرمتان باد 

قدرت چقدر شیرین است 

خدایتان قدرتمند مباد 

می گویند لقمه ی حرام قدرت شنیدن حرف حق را از بین می برد 

ولی مثل اینکه در نظر خدایتان لقمه ی حرام نطق را باز میکند 

زبانتان باز شده 

شنیده هایم را مرور می کنم ،

خوبان کشور به فکر افتادند همچون مولایشان حسین (ع) آزاد زندگی کنند 

روزنامه ها با تیتر بزرگ نوشتند: شاه رفت ،

خدا آمد 

نگفتند کدام خدا 

جنگ شد 

نمی دانم بین خدایان بود یا قدرت طلبان 

باز خوبان رفتند 

جنگیدند 

شهید شدند 

به خاطر عزت دین و کشورشان 

نمایندگان خدا بر روی زمین می خندیدند 

مستانه می خندیدیند 

صدای خنده شان به گوش می رسید 

نفهمیدیم به چه می خندند 

مست از قدرتند یا به خدای ما می خندند 

نمایندگان خدا می آیند و میروند 

گاهی خدایشان مثل خدای ما صحبت می کند 

در این مواقع صدای ناله ی خدایم را می شنوم 

خدا می گرید 

قرآن میخوانند ولی برای ما،

خودشان چیزهای دیگری می خوانند 

لابد کتابشان بهتر از کتاب ماست 

ما که نخوانده ایم

شاید تجدید چاپ نمی شود که هنوز به دست ما نرسیده 

ولی قرآن ما هر لحظه هزازان بار چاپ می شود 

در کتاب هایشان نوشته که کاخ هایتان آباد باد 

برای ما قرآن می خوانند 

 

آمار هم می دهند 

که چقدر وضعتان خوب شده 

شاید ما لقمه ی حرام خورده ایم که نمی بینیم 

البته آمارشان نسبی بود 

ما نسبت به پدرانمان بیشتر حرام خورده ایم 

وقیح شده اند 

آنقدر خورده اند که دیگر فقط قدرت می تواند سیرشان کند 

برای کسب قدرت هیچ چیز بد نیست 

دروغ خوب است،خدایشان گفته است 

تهمت هم خوب است 

عکس خوبان را به مردم نشان می دهند و می گویند این زن که دوستش دارید اهریمن است 

لابد خدایشان گفته است 

پول گرفته اند 

این بد نیست 

خدایشان فرستاده است که به ما بدهند 

چقدر ما رو دوست دارند 

یاد ندارم حتی مادرم هم تا این حد مرا مورد محبت قرار داده باشد 

 این ها کارشناس اند 

آمارشان روی کاغذ هایشان است 

کاغذ ها را به چشم خود دیدم 

ولی.... 

حتما من نمی فهمم 

فیلمی هم دیدم که لابد دروغ بوده 

حرف هایی هم زدم که حالا که خوب فکر می کنم می بینم که شاید نزده باشم 

خدایشان مستانه میخندد و خودشان لبخند می زنند 

 

خوبان کشورم رفتند و شهید شدند 

کاش می دیدند این روز ها را

می دیدند زمانی که خمپاره سر از تنشان جدا می کرد و مادرانشان فرزندانشان را از دست می دادند و دختران و پسرانی یتیم می شدند عده ای بودند که نمی دانستند چطور بدزدند 

و از دور به خوبان صلا می دادند که بجنگید تا ما آسوده باشیم 

بمیرید تا ما زنده بمانیم 

نباشید تا جای ما تنگ نشود 

و دو پادشاه در اقلیمی نگنجند 

ولی خوبان ما که پادشاهی نمی خواستند 

این را نفهمیدیم که......  

 

فردوسی هم گفته بود: 

 بپویید کاین مهتر اهریمن است    جهان آفرین را به دل دشمن است 

بدان بی بها ناسزاوار پوست         پدید آمد آوای دشمن ز دوست

خوبان کاش بودید 

دیشب جای خالی اتان را بیش از همه وقت حس کردم 

کاش بودید 

کاش بودید و خدایی را می دیدید که فکر می کردید ندیدنی است و لن ترانی 

خدا دیشب بود 

ولی نه خدای آنها 

خدای ما 

ولی آنجا نبود 

اینجا بود ..

اتفاقات

سلام 

این یک ماه اخیر ماهی پر از اتفاقات بود واسه من 

بعد از چند روزی که سر کار رفتیم تقریبا 3 بار دچار برق گرفتگی شدم 

یه شب که تو خونه با دوستان نشسته بودیم درد کمرم شروع شد 

یه خورده دوستانم پشتم رو ماساژ دادن که باز بهتر شد 

ولی فردا صبح سر کار نرفتم و تقریبا استراحت کردم 

عصر رفتم دکتر،اون هم پس از چند تا معاینه که کرد گفت باید عکس بگیری 

اون شب عکس گرفتم و فردا بعد از این که از شرکت رفتم خونه رفتم پیش دکتر 

عکس رو بهش نشون دادم 

گفت قبلا شکستگی داشتی که گفتم نه 

آخه 2 تا از مهره های کمرم از جای خودشون جابجا شده بودن 

دکتر گفت که دیگه نباید کار سنگین کنی و یه ام آر آی انجام بدی تا نظر دقیقم رو بگم 

ما هم فرداش رفتیم کارخونه و تسویه حساب کردیم 

چند روز بعد هم نتایج کنکور رو زدن 

فکر نمی کردم اینطوری باشه 

رتبه ام در حد انتظار نبود 

دیروز انتخاب رشته کردم تا ببینیم خدا چی می خواد 

یه روز با دوستان رفتیم دشت شقایق ها و یه روز هم جنگل ابر 

واقعا معرکه بود 

تو این جنگل مثل تو کارتون های بچگی می ری وسط ابرا 

پر از گل های با رنگای قشنگ 

رودخونه و ... 

خیلی جالب بود 

یه جا رسیدیم و چند تا عکس گرفتیم 

بعد از چند دقیقه ابرا بهمون نزدیک شدن و یه دفعه دیدیم که وسط ابرا هستیم 

قطرات آب رو که به صورتم می خورد حس می کردم 

واقعا تو ابرا بودم 

وقتی بالای کوه بودیم می تونستیم از بالا ابرایی که تو دره بودن رو ببینیم  

خیلی زیبا بود و قدرت خدا نمایان 

  

تا 30 مرداد وقت دارم که دفترچه ی خدمت رو پست کنم 

چند روز پیش رفتم واکسن زدم(واسه خدمت) 

چند روزی هم از عوارض واکسن بی نصیب نبودم 

فعلا هم چند وقته که اومدم خونه و در حال استراحتم 

کتاب می خونم 

تو وب گشت می زنم 

اخبار انتخابات رو دنبال می کنم 

به دوستام سر می زنم 

... 

.. 

یا حق!!

اولین روزای کار

هوالحق 

سلام 

بالاخره ما هم رفتیم سر کار 

روز قبل از شروع تصمیم گرفتم بیخیال شم 

ولی به خودم گفتم کاره دیگه 

روز اول یه کم گیج بودم 

ولی یواش یواش درست شد 

صبح ها ساعت حدود 6 از خونه می ریم بیرون و با سرویس می ریم کارخونه 

در ضمن با یکی از دوستام که هم خونه ای هم شدیم می ریم سر کار 

ما قسمت آزمایشگاه کار می کنیم 

همه ی ماشین هایی که تو قسمت های دیگه تعمیر می شن یا ساخته می شن رو میارن آزمایشگاه تا تست بشن و آماده ی تحویل به مشتری 

از همه جای ایران هم موتور و ژنراتور میارن واسه تعمیر یا ساخت 

از راه آهن گرفته تا کارخونه ی سیمان و فولاد گرفته تا انواع موتورای دیگه 

قسمت آزمایشگاه 5 تا مهندسیم و یه دانشجو و 2 نفر دیگه هم مسئول و سرپرست آزمایشگاه 

و یه مسئول ثبت 

همه ی کارایی رو که در طول روز انجام می دیم باید با ساعت و جزئیات ثبت کنیم و تحویل بدیم 

از رو همین گزارش کارا هم بهمون حقوق می دن 

از این خوشم میاد که کارش تکراری نیست و هر روز یه تجربه ی جدید بدست میارم 

جمعه ها هم از 9 صبح می ریم سر کار 

یه کم خسته شدم ولی واقعا ارزشش رو داره 

تجربه ی خیلی خوبیه 

موفق باشین 

یا حق!!

کار

سلام

بعد از چند روز  تلاش در مقابله با این دندون شکسته بالاخره تونستم بر این مشکل غلبه کنم

این دو سه روز اخیر دنبال کارای فارغ التحصیلی بودم

وقتی داشتم امضا های جاهای مختلف رو می گرفتم  یاد اون روزایی افتادم که واسه ثبت نام اومده بودیم اینجا

و حالا چقدر غریبانه داشتم کارای فارغ التحصیلی رو انجام می دادم

امروز کارت دانشجوییم رو هم تحویل دادم و رسما دوره ی لیسانس تموم شد و بنده با لقب مهندس وارد جامعه شدم

چن جا رو قبلا واسه کار پرسیده بودم که همه کارت پایان خدمت می خواستن

اینجا یه کارخونه تولید ماشین هست که خیلی زیاد مرتبط با رشته ام هستش

اون رو هم رفتم درخواست کار دادم که موافقت شد

بهم زنگ زدن و گفتن که مدارکتو بیار

البته حقوقش خیلی خوب نیست ولی واسه تجربه و رفع بیکاری خیلی هم عالیه

احتمالا همین روزا باید شروع به کار کنم

از هفت صبح تا شش عصر

احتمالا خیلی سخته ولی بالاخره زندگی همینه دیگه

باید سختی کشید

واسه شروع بد نیست

دندون شکسته

سلام

تعطیلات هم تموم شد

چقدر این نوروز و عید و عید دیدنی و دید و بازدید تو روحیه ی آدم تاثیر میزاره

تعطیلات تقریبا با بیشتر اعضای خونواده رو که بعضی هاشون رو خیلی وقت بود ندیده بودم دیداری تازه کردم

13 رو هم از ترس بد یمنی و نحسی و بدی به دامان طبیعت پناه بردیم و بخوشبختانه بخیر گذشت و خدا رو شکر آسیبی به کسی نرسید

ایشالا تا آخر سال همینطور پیش بره

چند روزی هست که با این نرم افزار DigSilent ور میرم تا کارایی رو که می خوام انجام بدم ولی هنوز موفق به کشف رمز و رازهاش نشدم

به پیشنهاد دوست خوبم آقا حامد یه ایمیل به قسمت پشتیبانی نرم افزار زدم ولی هنوز جوابم رو ندادن

برای رفع بیکاری و انجام پاره ای از امور تصمیم گرفتیم این هفته رو سری به شاهرود بزنیم که نمیدونم یهو چی شد که دندان بیچاره ی ما با چند عدد صداهای عجیب و غریب شکست

به پزشک مراجعه کردیم فرمودند چون قبلا پر شده باید روکش کنی و نوبتی به ما دادند

با دندون شکسته که مسافرت نمیشه رفت

درد دندان دارم و دردم نمی داند کسی     داور دادار داند درد دندان مرا

خدا رو شکر این چند روز چقدر بارون اومد

واقعا زیبا بود و قدرت خدا نمایان

اواسط اردیبهشت هم کنکور دانشگاه آزاد هستش که کم کم باید شروع کنم به مطالعه

فوتبال هم که اعصابمون رو خورد کرد

واقعا احساسات میلیون ها آدم جریحه دار شد

به نظر میاد این قضیه اسطوره کشی در کشور ما همچنان ادامه خواهد داشت

اون از رضا زاده که داشت به اسطوره تبدیل می شد و این هم از علی دایی

بیچاره خودش هم نفهمید چی شد،بد رودست خورد 

 و خیلی های دیگه

قبل تر ها سرشون رو زیر آب میکردن (مثل داستان هایی که از تختی میگن)

حالا چهرشون رو خراب می کنن

به هر قیمتی که شده حتی اگه با احساسات مردم بازی بشه

من هر سال موقع سال تحویل منتظرم که آهنگ مخصوص لحظه ی تحویل سال پخش بشه که اونم امسال نشد

دی شیخ با چراغ همی گشت گرد شهر

کز دیو  و دد ملولم و انسانم آرزوست

 گفتند یافت می نشود جسته ایم ما

گفت آنچه یافت می نشود آنم آرزوست

یا حق!!

امسال سال گاوه و متقابلا بنده هم متولد سال گاو

البنه به اینجا ختم نمی شه و بنده همچنین متولد ماه گاو هم هستم

یعنی خیلی...

البته دور از جون

ما این رو به فال نیک گرفته و برای خودمان از درگاه باریتعالی سالی سرشار از موفقیت رو مسئلت داریم

چقدر من این گاو رو دوست دارم

از بچه گی هم خیلی به گاو علاقه داشتم

(راستش تا حالا فکرشو هم نکرده بودم که گاو رو اینقدر دوست داشته باشم)


بعضی اوقات انسان به خودش قول می ده که کاری رو که می دونه درست نیست انجام نده

ولی گاهی شرایطی پیش میاد که نمی دونم چرا ولی همه چی فراموش میشه

اون کار اشتباه انجام می شه و بعد از چند دقیقه که به خودت میای می بینی که فقط تو موندی و نتیجه ی کاری که انجام دادی

دیگه هم کاری ازت بر نمیاد

سعی می کنی روی اون کارت پافشاری کنی یا اینکه یه جوری توجیهش کنی که هر دوتاش کارو خرابتر می کنه

کاش وقتی که در حال انجام کاری هستیم حضور خدا رو کنارمون احساس کنیم

بگذریم...

به خودم قول دادم که از امسال عید کارای بدم رو ترک کنم

ولی همون روز دوم سوم یه سوتی بزرگ دادم که حسابی شرمندم

باز هم بگذریم...

دیشب جشن ازدواج یکی از بهترین دوستام بود

خیلی خوشحال بودم،خیلی هم خوش گذشت

تا ساعت حدودای 3 شب اونجا بودیم

دیگه دیر وقت بود

من هم کلید خونمون رو با خودم نبرده بودم

وقتی که عروس رفت خونه و مجلس خونوادگی شد زدم پس کله ی خودم و گفتم که دیگه

بیا برو خونتون

قبلش با داداشم هماهنگ کردم که نخوابه تا وقتی میام پشت در نمونم

بنده خدا تا 3 بیدار نشسته بود که من بیام خونه


امروز هم دو سری مهمون داشتیم

امسال تا حالا که قسمت نبوده بریم سفر

هر دفعه یه کاری پیش اومده که هنوز موندگاریم

من بجز جنوب شرق ایران و همچنین کرمانشاه و کاشان تقریبا بیشتر شهرای ایران رو رفتم

خاطره های خیلی خوبی هم دارم

واقعا کشور زیبایی داریم

و مردم دوست داشتنی

بیشترین شهری رو هم که ازش خوشم اومد ملایر بود

خیلی قشنگ بود و به دلم نشست

وای که اون شب چقدر خندیدیم.


حالا ما موندیم و یه عالمه تعطیلی که نمیدونم چیکارشون کنم

این گذرنامه ی ما هم نیومد

صبح باید برم اداره ی پست ببینم چی شد


بگذار تا ز شارع میخانه بگذریم

کز بهر جرعه ای همه محتاج این دریم

یا حق!!





عیدتون مبارک

به نام حق

سلام

عید همه مبارک

چقدر این نوروز قشنگه

از چند روز قبلش گرفته تا روز عید و لحظه ی سال تحویل و آهنگ مخصوص تحویل سال و دید و بازدید و ..

واقعا زیباست

چند روز پیش رفته بودم وسایل هفت سین رو تهیه کنم

جنب و جوش مردم

تلاش واسه شروع سالی جدید و خوب

امید

همکاری

دوست داشتن

واقعا لذت بخشه

فقط این وسط یه چیز هست که ناراحتم میکنه

افرادی هستن که این روزا نمی تونن واسه خونوادشون عید بگیرن

دیگه حالی هم واسشون نمونده که بخوان حتی به سال آینده امید داشته باشن

کاش همه ی بچه ها این روزا لباس نو داشتن

کاش امروز همه سبزی پلو با ماهی می خوردن

و هزار تا ای کاش دیگه

انشاالله امسال سالی باشه که دیگه در مقابل معبود گناه نکنیم

دیگه حق خوری نکنیم

کسی رو از خودمون نرنجونیم

به همه خوبی کنیم

دیگران رو دوست داشته باشیم

با تمام وجود واسه رسیدن به اهداف خوبمون تلاش کنیم

تا شاید معنی زندگی رو بفهمیم


الان داشتم پیام آقای اوباما به مناسبت عید نوروز رو می شنیدم

خیلی خوب صحبت کرد

خدا کنه ما هم دست از لجبازی برداریم و خوب جواب بدیم

هر چی خدا بخواد

عید همه مبارک

با آرزوی سالی سرشار از موفقیت واسه همه

یا حق!!

فارغ التحصیلی

این چند روز یه دفعه سرم شلوغ شد

هفته ی پیش رضا باهام تماس گرفت و گفت که واسه ی کارای مکه باید بیای شاهرود

من هم 4 شنبه به هر زحمتی بود رفتم و پنج شنبه اونجا بودم

تا ظهر کارها رو انجام دادم

رضا مشهد بود،گفتم حالا که تا اینجا اومدم صبر کنم تا رضا رو هم ببینم

شنبه صبح رفتم دانشگاه

مسئول آموزش بهم گفت که مدیر گروه تو برگه ی فارغ التحصیلیت نوشته که تخلف داری

خیلی جا خوردم

من فقط یه تخلف کوچیک داشتم

آزمایشگاه اندازه گیری رو که برداشتم پیشنیازش رو حذف تکدرس کردم

وقتی نامه ی مدیر گروه رو دیدم بیشتر جا خوردم

2 تا تخلف دیگه واسم نوشته بود که اصلا منطقی نبودن

کلی صبر کردم تا تشریف آوردن

هر چی گفتم که بابا این حرفایی که می زنی غیر منطقی هستن زیر بار نرفت

مسئولین آموزش کل هم هر کدوم یه حرفی میزدن

ولی متوجه شدم که چون با هم مشکل دارن نمی خوان قبول کنن که حرف زور میزنن

...

چند روز الاف شدیم

ولی باباخره حل شد و من فارغ التحصیل شدم

تسویه حساب هم بمونه واسه بعد از عید


یا حق!!

هوالحق

GHm


سلام

چند روزی هست دنبال کار میگردم

چند تا کار خوب هم پیدا کردم ولی به دلیل نداشتن پایان خدمت...

بعدش افتادم دنبال کارای امریه

چند جا رفتم

یا نمی خواستن یا اینکه تاریخ اعزام خاصی رو میخوان

آخه مگه دست منه که چه تاریخی می رم خدمت

رفتم اداره ی پلیس + 10 دفترچه گرفتم

اونا هم گفتن معلوم نیست که تاریخ اعزامت کی میشه

حسابی موندم چیکار کنم

می خوام برم عسلویه دنبال کار

می ترسم اونجا هم وضع همینطوری باشه

خدایا

خودت کمک کن

یا حق!!

هوالحق 

GHm 

سلام 

سفر خوبی بود 

حدود 10 روز خونه نبودم 

جاتون خالی،خیلی خوش گذشت 

چند روزی شاهرود موندم 

کلی تو دانشگاه چرخیدیم و به یاد قدیم 

تقریبا خیلی ها رو نمی شناختم 

ولی خاطرات دوران دانشجویی واسم زنده شد 

یه روز تصمیم گرفتم که برم مشهد 

رفتیم که بلیط قطار بگیریم که تموم شده بود 

این چند روز به خاطر وفات پیامبر(ص) و شهادت امام حسن(ع) و امام رضا(ع) مشهد خیلی شلوغ بود 

گفتیم چیکار کنیم که بعدش رفتیم راه آهن 

اونجا 2تا بلیط نیشابور پیدا کردیم،رفتیم دنبال دانیال تا با هم بریم نیشابور،اون هم بلیط پیدا نکرده بود 

تا حاظر شدیم و رسیدیم راه آهن قطار داشت حرکت میکرد و خلاصه نرسیدیم 

رفتیم سر جاده و با سواری حرکت کردیم سمت نیشابور... 

شب با دانیال رفتیم خونشون و اونجا خوابیدیم ،قبل از خواب هم یه فیلم قشنگ دیدیم 

صبح سعید اومد اونجا و رفتیم یه کم تو نیشابور گشتیم 

نهار رو هم خونه ی دانیال بودیم  

عصر هم حرکت کردیم به سمت مشهد 

تو راه افراد خیلی زیادی پیاده به سمت مشهد در حال حرکت بودن 

بالاخره رسیدیم مشهد 

وقتی گنبد طلایی آقا رو دیدم واقعا خوشحال بودم که بازم این سعادت نصیبم شد 

خیلی شلوغ و قشنگ بود 

از همه جا هیئت اومده بود 

عشق رو تو نگاه مردم می شد دید 

بالاخره رفتیم حرم و زیارت 

نماز رو حرم خوندیم  

مجید هم اومد 

شب رفتیم  خونه ی مجید 

صبح هم اونجا بودیم و ظهر رفتم دنبال بلیط قطار 

مامانم هم زنگ زد و گفت که زودتر بیا خونه 

بلیط قطار گرفتیم و برگشتیم خونه و بازم به قطار نرسیدم 

قطار اصفهان از سمت تربت حیدریه میاد 

زنگ زدم راه آهن مشهد 

گفت که قطار ساعت شش و بیست دقیقه می رسه تربت حیدریه 

رفتیم و سواری گرفتیم و اون آقا گفت که ساعت 6 میرسونمت تربت 

زنگ زدم به مسعود و اون هم اومد جلوم 

یه آژانس گرفتیم و رفتیم ایستگاه قطار 

خدا رو شکر رسیدم 

5 دقیقه مونده بود که قطار بره 

سوار شدم و 11 صبح رسیدم اصفهان 

از اونجا هم دوباره با سواری به سمت خونه 

در کل سفر خوبی بود 

حالا باید بشینم واسه این مدت بیکاری یه برنامه بریزم 

باید زبان بخونم 

.. 

یا حق!!

هوالحق 

 سلام 

بالاخره این کنکور هم تموم شد 

بماند که اونطور که انتظار داشتم نشد ولی خدا رو شکر 

چند روز بعدشم پا شدیم اومدیم شاهرود 

همه ی بچه ها هم تقریبا اومده بودن 

چند روزی خوش گذرونی کردیم و یاد گذشته 

الان هم دانشگاه هستم 

چند تا نرم افزار دانلود کردم و می خواستم گوشیم رو آپدیت کنم که نشد 

امیدوارم همیتون موفق و پیروز باشین.. 

یا حق!!

هوالحق 

GHm 

 

سلام 

اگه خدا بخواد جمعه و شنبه کنکور داریم 

خیلی زود گذشت 

و الان یه دنیا دل شوره واسه آینده 

نمی دونم باید چیکار کنم 

هزار تا فکر و خیال دارم 

نمی دونم کدومشون رو انجام بدم 

تقریبا 24 سالمه 

فکر می کنم دیگه باید خودم برای زندگی ام تصمیم بگیرم 

خیلی راه سختی رو جلوی خودم می بینم 

ولی از اون طرف هم لطف خدا 

بنده ی پیر خراباتم که لطفش دائم است.. 

به نظرم می رسه زندگی با یه  معنای جدید تازه داره شروع می شه 

خیلی هیجان انگیزه 

ولی درعین حال خیلی تحمل می خواد 

فعلا باید به کنکور فکر کنم 

خدا کنه موفق بشیم 

بشتاب! ای همسفر! 

گاه درنگی نیست ، 

این آخر راه است 

اگر عمری است در راهیم 

هان!همسفر! 

از این کویر ترشرو بگذر ، 

شیرین ترین سر چشمه ها در انتظار ماست..  

 

برامون دعا کنید

یا حق!!

هوالحق
GHm
سلام 

این روزها نانوا ها هم جوش شیرین می زنند
بیچاره فرهاد 

تا حال شده در مورد خدا فکر کنین
خب معلومه که شده
این چه سوالیه؟
از زمانی که یادمه همش می گفتن که مبادا فلان کار رو بکنی
مبادا بری فلان جا
مبادا با فلانی حرف بزنی
و صد تا مبادای دیگه
بعدش هم می گفتن که اگه این کارو بکنی می ری جهنم
حالا جهنم کجا هست؟
یه جایی که آدمای بد رو می برن اونجا و می سوزوننشون
یه جای خیلی وحشتناکه

همش این تو ذهنم بود که خدا منتظره که یه کار بد کنی و ببردت جهنم
ببره عذابت کنه
واقعا اینجوریه؟
آدم همیشه باید مواظب باشه که کج نره،نگاه نکنه،حرف نزنه
نخنده
اعتراض نکنه
لباسایی رو که دوست داره نپوشه
همیشه ناراحت باشه
همیشه احساس گناه کنه
و...
این احساس گناه رو هم که همیشه باید همراه داشته باشیم
توی مجالس همیشه گریه می کنن تا گناهاشون پاک بشه
از بچه ی 5-6 ساله گرفته تا ...
و باید منتظر باشیم تا بیان شفاعتمون رو بکنن تا بریم بهشت 

پس مهربونی خدا چی می شه
خدا خودش می گه اگه میدونستین چقدر دوستتون دارم از خوشحالی می مردین 

خدا آدم رو آورده تو  این دنیا تا پیشرفت کنه
تا خوب تر بشه
تا از زندگی و در کنار دیگران بودن لذت ببره
تا واسه حس بی نهایت خواهیش جواب پیدا کنه
تا بخنده
شاد باشه
قدر بدونه
تشکر کنه
یاد بگیره که چطور مهربونی کنه
تا چطور همه چیز رو زیبا کنه
پرستش کنه
یاد بگیره
یاد بده
و هیچ وقت از یاد خدا غافل نشه
ولی دریغ که بعضی ها از این طرف می افتن و بعضی ها هم از اون طرف
خدا کنه بتونیم خدا و خودمون رو خوب بشناسیم و خوب زندگی کنیم
پاینده و پیروز باشید
یا حق!!

 

به نام خدا

سلام

بعضی وقتا می شه که آدم به هزار تا موضوع فکر می کنه

ذهنش درگیره

خیلی کار داره ولی هیچ کدومش رو انجام نمی ده

2 روزه که من هم همینطور شدم

امشب به جای اینکه درس بخونم رفتم پیش یکی از دوستای دوران دبیرستانم

به یاد اون موقع

کلی با هم حرف زدیم

خیلی خوشحال شدم که دیدمش و موفق بودنش هم مزید بر علت خوشحالی

26 روز دیگه کنکور دارم

خدا کنه این چند وقت محکم بخونم تا

همیشه خدا بهم کمک کرده و انشاالله این دفعه هم همینطور بشه

یادم نم یره مار رمضون همین امسال بود

داشتم تو خونمون برق کشی می کردم

فقط یادمه فنر برق کشی رو گرفتم

اون لحظه فهمیدمکه دیگه کاری از دستم بر نمیاد

می دونستم که نمی تونم کسی رو صدا بزنم

راضی شدم به خداحافظی

دیگه نفهمیدم چی شد

فقط یادمه چشمام رو که باز کردم همه بالای سرم بودن

مادرم گریه می کرد

وضعی بود

بدنم تکون نمی خورد

یادم اومد که چی شده

فکر کردم فلج شدم

خدا خیلی کمکم کرد

بعضی وقتا فکر می کنم اگه الان نبودم چی می شد

الان کجا بودم و خیلی فکرای دیگه

باید قدر سلامتیمون رو بدونیم و با کارای بیهوده زندگیمون رو تلف نکنیم

لیاقت انسان خیلی بیشتر از اینهاست

..

شعرای سعدی خیلی به آدم آرامش می ده

عیبی نباشد از تو که بر ما جفا رود

مجنون از آستانه لیلی کجا رود

گر من فدای جان تو گردم دریغ نیست

بسیار سر که در سر مهر و وفا رود

ور من گدای کوی تو باشم غریب نیست

قارون اگر به خیل تو آید گدا رود

مجروح تیر عشق اگرش تیغ بر قفاست

چون می‌رود ز پیش تو چشم از قفا رود

حیف آیدم که پای همی بر زمین نهی

کاین پای لایقست که بر چشم ما رود

در هیچ موقفم سر گفت و شنید نیست

الا در آن مقام که ذکر شما رود

ای هوشیار اگر به سر مست بگذری

عیبش مکن که بر سر مردم قضا رود

ما چون نشانه پای به گل در بمانده‌ایم

خصم آن حریف نیست که تیرش خطا رود

ای آشنای کوی محبت صبور باش

بیداد نیکوان همه بر آشنا رود

سعدی به در نمی‌کنی از سر هوای دوست

در پات لازمست که خار جفا رود

پاینده و پیروز باشید

یا حق

.. . .. ..

سلام 

به این آدرس برین و رای بدین  

بعد از این که رای دادین می تونین نظرات مردم از همه ی دنیا رو بخونین 

در مورد حمله  اسرائیل به غزه 

یا حق!!

هوالحق 

GHm 

 

سلام 

امیدوارم حالتون خوب باشه 

چند وقتی بود چیزی ننوشته بودم 

این چند روز اخبار رو که نگاه کنین تصاویری می بینین که واقعا دل هر آدمی رو به درد میاره 

تا کی این جنگ ها باید ادامه داشته باشه؟ 

تا کی بشر کشت وکشتار رو می خواد ادامه بده؟ 

واقعا متاسفم 

مسبب های این فجایع رو خدا هدایتشون کنه 

به خودم قول داده بودم هیچ وقت کسی رو نفرین نکنم 

ولی این چند روز گفتم خدا به کسایی که باعث این وحشی گری ها می شن خیر نده 

به خدا کم پیدا میشه، حتی درنده ترین حیوونا همنوع خودشون رو بکشن ولی ما آدما.. 

کاش از دستم کاری بر میومد تا جلوی این خودخواهی های افرادی رو که باعث این جنایات میشن بگیرم  

مردم بی گناه و مظلوم چرا باید فدا بشن 

 

و لعن الله امه اسست اساس الظلم والجور  

 

موفق و پاینده باشید.. 

یا حق!!

محرم

هوالحق 

GHm 

 

 

پخش مستقیم حرم مطهر حضرت امام حسین علیه السلام. 

 

 

سلام 

 

السلام علیک یا اباعبدالله 

بوی محرم داره میاد 

از بچگی وقتی محرم می شد یه حس غریبی بهم دست می داد 

بیت العباس 

سینه 

زنجیر 

تعزیه 

لباس مشکی 

گریه 

ناله 

سخنرانی 

ظهر عاشورا 

بیرق 

طبل 

سنج 

نهار ظهر عاشورا 

شام غریبان 

و تمام......... 

بچه که بودم تصورم از عاشورا فقط یه صحنه ی جنگ بود 

یه جنگ حماسی 

جنگی که همه ی آدم خوبا با آدم های بد جنگیدن 

شمشیر و اسب و خیمه و.. 

ولی کم یادم میاد که شنیده باشم که دلیل این همه جنگ چی بوده 

و خیلی حرفای دیگه 

چند سالی به این موضوع فکر می کنم 

کتاب خوندم 

یه چیزایی دستگیرم شد ولی.. 

 

هر چی هست این حادثه اونقدر بزرگه و درس توش هست که واقعا می تونه یه راهنما واسه زندگی باشه 

البته نه زندگی که همش گریه توش باشه 

این که اصلا چی شد که این حادثه اتفاق افتاد 

ذره ذره رفتار امام حسین (ع) توش نکته داره 

 

هزار نکته ی باریکتر ز مو اینجاست 

نه هره سر بتراشد قلندری داند 

 

از ترک حج و فرستادن مسلم گرفته ، تا شهادت خودشون و یارانشون و اسارت تمام اهل بیتش یعنی بهترین آدم های اون دوره و بلکه تمام دوره ها 

 

یه روز رفته بودم کتاب حج دکتر شریعتی رو واسه یکی از دوستام که می خواست بره مکه بگیرم 

فروشنده بهم گفت که بالاتر از حج چیه؟ 

جا خوردم 

هیچی نگفتم 

گفت  شهادت 

امام حسین(ع) حج رو نیمه تموم گذاشت و به دنبال شهادت رفت.. 

وقتی اومدیم بیرون و با خودم فکر کردم دیدم یه حلقه ی گمشده این وسط هست.. 

امام حسین(ع) به خاطر شهادت حج رو رها نکرد تا تمام خانوادش اسیر بشن 

حج رو رها نکرد تا شهید بشه و به دیدار پروردگار بره 

امام حسین(ع) با این کارش درس آزادی و آزادگی و نفی ظلم رو تا دنیا دنیاست بالاترین ارزش انسانی معرفی کرده.. 

 

به نظرم بعضی از این مداح ها بزرگترین خیانت رو به این اسلام و دین کردن 

مخصوصا تو این چند سال 

کار هایی کردن که نه در شان دین هست و نه در شان انسان 

همه می دونن ولی باز هم به این ها بها داده می شه 

یکیشون تو تولد حضرت عباس (ع) شروع به گریه کردن کرد و مردم هم به دنبالش 

 

"کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا" 

 

یعنی همه جا به عزای امام حسین(ع) گریه کنیم.. 

همه جا به سینه و سر بزنیم؟ 

... 

.. 

اونقدر زینب زینب  بگیم تا از حال بریم 

اونقدر خودمون رو بزنیم تا.. 

 

بعضی از مداح ها صاحب سبک هستن!! 

که چی 

که بیشتر اشک مردم رو در میارن 

بیشتر بدعت و خرافات قاطی دین می کنن؟ 

چی..؟ 

واقعا نمی فهمم 

چرا افکار امام حسین رو نمی گن؟ 

 چرا فقط گریه می کنن تا شفا پیدا کنن 

بعضی وقت ها فکر می کنم خدا بهمون می خنده 

 

حسین(ع) بیشتر از آب تشنه ی لبیک بود،افسوس که به جای افکارش زخم های تنش را نشانمان دادند و بزرگترین دردش را بی آبی نامیدند
دکتر علی شریعتی 

  

شنیده بودم یکی از این مداح ها رو به کربلا نماز می خونه 

واقعا نمی دونم شرک جز اینه؟ 

 

یعنی می شه روزی تو مجالس عزاداری سالار شهیدان از انسان بودن و آزادی و آزادگی و ظلم ستیزی گفته بشه؟ 

می شه یه روز روحانی های ما تو مساجد بگن چی شده بود که "هل من ناصر.." امام حسین رو کسی جواب نداد؟ 

میشه فکر کنیم هر روز چند بار "هل من ناصر.." امام زمان(عج) رو جواب نمی دیم 

می شه فکر کنیم روزی چند تا از سفیران امام زمان(عج) رو در خفا آشکار به شهادت می رسونیم 

می شه فکر کنیم که یزید و شمر و عمر سعد و ... هنوز زنده اند و روز به روز قوی تر می شوند و حسین(ع) و عباس(ع) و حر و .. هم هنوز زنده اند.. 

فکر کنیم که مردم کوفه چه کردند و آیا ما نکردیم؟ 

کتاب تحریفات عاشورا استاد مطهری رو بخونین 

بیشتر روضه هایی که دربارشون توضیح داده رو شنیدیم و می شنویم 

 

آیا کسی گفت که چرا امام حسین(ع) فرزندانش رو به جنگ فرستاد 

آیا امام حسین(ع) تشنه ی حکومت بود؟ 

یزید چی؟ 

یه آدم ستمکار وحشی بود که آدم ها رو می کشت و با خدا دشمن بود و دشمن اسلام.. 

شاید در باطن این طور بود که در ظاهر معاویه و یزید و بقیه ی خلفا هم مسجد می ساختند 

نماز می خواندند 

موعظه می کرند 

و.. 

 

افکارم مشوش است 

هزار تا چیز می خوام بگم ولی دستم با افکارم همراه نمی شه 

 

بیشتر فکر کنیم 

السلام علیک یا ابا عبدالله 

 

یا حق!!

سعدی

هوالحق 

GHm 

 

مرا راحت از زندگی دوش بود
که آن ماه رویم در آغوش بود

چنان مست دیدار و حیران عشق
که دنیا و دینم فراموش بود

نگویم می لعل شیرین گوار
که زهر از کف دست او نوش بود

ندانستم از غایت لطف و حسن
که سیم و سمن یا بر و دوش بود

به دیدار و گفتار جان پرورش
سراپای من دیده و گوش بود

نمی دانم این شب که چون روز شد
کسی باز نداند که باهوش بود

موذن غلط کرد بانگ نماز
مگر همچو من مست و مدهوش بود

بگفتیم و دشمن بدانست و دوست
نماند آن تحمل که سرپوش بود

به خوابش مگر دیده ای سعدیا
زبان درکش امروز کان دوش بود

مبادا که گنجی ببیند فقیر
که نتواند از حرص خاموش ببیند

هوالحق 

عید غدیر مبارک 

 

ساقیا آمدن عید مبارک بادت 

وان مواعید که کردی مرود از یادت 

 

عید همتون مبارک 

 

یا حق!!

دوباره

 اولا تولد امام هادی (ع) مبارک.. 

بعد هم..

 

امروز خیلی اعصابم خورد بود 

 به 2 دلیل 

1-... 

2-... 

صبح مثل هر روز شروع به روزمرگی 

وای که چقدر متنفرم از این روزمرگی 

روزی هزار بار فکر می کنم که هر آدمی که به دنیا می آد اومده که یه گوشه ی این دنیا رو تکون بده.. 

من کی نوبتم می شه؟ 

اصلا قرار هست که من هم تو پروسه ی تکون دادن دنیا شرکت کنم؟ 

این همه آدم که فقط زندگی می کنن که زنده باشن و اصلا هم عین خیالشون نیست که یه ماموریتی تو این دنیا دارن 

بعضی وقتا خودم رو پیدا می کنم و چند وقت با سرعت به سمت خودم حرکت می کنم 

بعضی وقت ها هم می شه که یه مدت طولانی تو برزخ خودم گیر میکنم و نمیدونم چی درسته،چی غلطه،حسرت می خورم به بعضی روزا 

سال های اول دانشگاه.. 

خیلی خوب بود 

می دونستم دارم چیکار می کنم 

الان نه 

رو آینده خیلی حساب می کنم 

ولی نمی دونم چی می شه 

کاش الان یکی صدام می کرد 

کاش الان .. 

باید درس بخونم 

سخته ولی پر انرژی هستم 

و هیچی به جز کمک خدا که همیشگیه و انرژی بهم قدرت نمی ده 

باید شروع کنم 

همین الان 

 بنده ی پیر خراباتم که لطفش دائم است 

ور نه لطف شیخ و زاهد گاه هست گاه نیست 

یا حق!!

حج

هوالحق 

GHm 

سلام 

خیلی خوشحالم 

واقعا خوشحالم 

دیروز قرعه کشی واسه مکه دانشجویی بود 

بچه ها گفتن که اسمم در نیومده 

با چند تاشون تماس گرفتم گفتن اسمت در نیومده 

با خودم گفتم حتما قسمت نبوده 

حدود یه ساعت پیش خواب بودم که موبایلم زنگ خورد 

ولی جواب ندادم 

چند دقیقه بعد مادربزرگم تلفن زد و بعدش دوباره همون شماره بهم زنگ زد 

اسم یکی دیگه رو گفت.. 

دوباره زنگ زد و گفت که اسمت واسه حج در اومده 

فکر کردم داره شوخی می کنه 

اسمشو نمی گفت ولی راضیش کردم بگه

به رضا و حسن و مجتبی و فرشاد زنگ زدم و شماره اش رو پیدا کردم بهش تلفن زدم 

گفت که اسمت تو قرعه کشی در اومده 

احساس عجیبی دارم 

نمیتونم بگم چه جوریه 

خیلی خوشحالم 

برامون دعا کنید 

یا حق!! 

آژانس شیشه ای

به نام خدا 

GHm 

سلام 

الان داشتم فیلم آژانس شیشه ای رو می دیدم..  

نمی دونم چی بگم در موردش چون اصلاً گفتنی نیست.. 

حتما ببینیدش حتی اگه چند دفعه دیدینش 

بعضی وقتا به فکرش میفتم 

ماجراهایی که اتفاق افتادن  

شاد 

غمگین   

ترس   

خوشحالی 

ناراحتی 

علاقه 

نفرت 

حسادت 

دوستی 

دشمنی 

غیبت 

تعریف 

خیانت 

توهم 

فکر 

خیال 

راست 

دروغ 

شلوغی 

آرامش 

درد دل 

ابراز 

پنهان کردن
گفتن 

نگفتن 

دیدن 

پنهان شدن 

.. 

و کلی حس دیگه که تجربه کردم 

نمیدونم کجاها اشتباه کردم 

نمی دونم هر اتفاقی که میفته چقدر باید برام مهم باشه 

ارزش هر کی چقدره 

ارزش من چقدره 

برای خودم 

برای دیگران  

 

در مورد خیلی چیزا هنوز مطمئن نیستم 

چیزایی که تو زندگی خیلی مهمه و ممکنه به اطمینان رسیدن دیر بشه 

خیلی باید فکر کنم 

 

دیگه دیر وقته 

صبح باید برم کتابخونه 

 

خیلی برامون دعا کنین 

هر آنکه جانب اهل خدا نگه دارد 

خداش در همه حال از بلا نگه دارد 

 یا حق!!

امام رضا

به نام دوست 

GHm 

 

سلام 

یادش بخیر تا پارسال که دانشجو بودیم سالی چند بار پابوس امام رضا(ع) می رفتیم 

ایوان طلا 

یادش بخیر 

خیلی خوب بود 

خیلی آدم سبک می شه 

امام رضا تولدت مبارک 

 

یا حق!!

امید به خدا

هوالحق 

GHm 

سلام 

الان واسه کنکور ثبت نام کردم  

 

 

خیلی برامون دعا کنید  

 

 

 

یا حق!!

هوالحق 

GHm 

سلام 

چند تا از عکسای خاطره انگیزم رو میزارم 

اگه گفتین من کدومم؟  

 

 

  

 

 

پاینده باشید 

یا حق!!