عید غدیر

فردا عید غدیره..

تو سایت دانشگاه تنها نشستم و می نویسم و منتظر خبرشم

کلی برنامه واسه امروز داشتم ولی یه تفاوتایی بین حس من و حس اون وجو داره که باعث می شه هیچوقت چیزایی رو که می خوام بهش نرسیم

اون یه جوره و من یه جور دیگه

به نظرش من عجیب میام و به نظر من اون عجیبه

نمی تونم مجبورش کنم که مثل هم باشیم


دلم می خواست مثل چند سال پیشم بودم.....مثل اون روزا که فارغ از همه چیز بودم و سرم به کار خودم بود.

چند روز دیگه عازمم..

شنبه که بلیطو گرفتم انگاری یهو غم دنیا و حس غربتو ریختن رو سرم

تا شب دپرس بودم

ولی الان خوبم

فقط منتظرم که زمانش بشه و واسه مدتی برم از این آب و خاک

دلم تنگ میشه مطمئناْ ولی اینم یه مرحله از زندگیم شده

سعی می کنم بهش به عنوان یه مرحله ی خوب نگاه کنم

این چند روز اینقدر دنبال کارای اداری و امضا و... بودم که دیگه حالم از هر چی سیستم اداریه به هم می خوره

چند روز دیگه پرواز دارم

به یکی از این کشورای اروپایی

یه کم استرس دارم ولی خوشحالم

خوشحالم که از این یکنواختی و روزمرگی دارم خلاص می شم

نظرات 2 + ارسال نظر
دختر نارنج و ترنج دوشنبه 23 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 04:48 ب.ظ http://toranjbanoo.com

سلام آریانای عزیز
یعنی داری می ری که اونجا بمونی؟....... با این که خیلی وقته که خیلی کم می نویسی اما مطمئنم دلتنگت می شم... با این که هیچ وقت ندیدمت اما آدم وقتی می دونه فاصله مکانی دور نیست دلتنگی هاش هم کمتره انگار...
امیدوارم هرجا که هستی پیروز و شاد باشی... نمی دونم چی باید بگم؟ خیلی غیرمنتظره بود خبر.......

مهراوه چهارشنبه 2 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 09:56 ب.ظ http://1mehraveh.com

سفر بی خطر

امیدوارم شاد و راضی برگردی

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد