این روزهای ما

خیلی وقته این صفحه رو میخوام باز کنم و بنویسم ولی هر دفعه که می خوام این کارو بکنم حسش میره و نمیدونم چی باید بنویسم

بعضی وقتا که بر میگردم و گذشته رو مرور میکنم دچار دوگانگی میشم

از یه طرف نمیدونم اونی که قبلا بودم خوب بود یا اونی که الان هستم

از هیچکدومش ناراضی نیستم.راضی هم نیستم.


خیلی حریم ها برام شکسته و خیلی کارها رو انجام میدم و خیلی کار ها رو نه.میدونم که به کجا میخوام برسم و چطور آدمی بشم ولی محیطی که توش هستم به سختی اجازه تغییر رو بهم میده.

سعی کردم تغییراتی تو محیط ایجاد کنم ولی نشد.نتونستم.

هزار بار سعی میکنم عادات بدمو بذارم کنار.ولی مشکلم اینه که نمیدونم چی بده و چی خوب.

این موضوع هم تکراری شده برام و زمان طولانی صرفش کردم و یه جورایی فرسایشی شده برام.


پروژمو هم به یه جایی رسوندم ولی خسته شدم.نیاز به استراحت دارم.الانم کاری نمی کنم ولی فکرش بیشتر از خودش خستم میکنه