رمضان

سلام 

ماه رمضان همیشه یاد آور خاطرات زیبا و جالبی هست که همیشه تو ذهن آدم می مونه 

یادمه ما بچه بودیم(البته خیلی بچه نه-حدود 10-11 سال) 

اون موقع ها سحر که بیدار می شدیم واسه سحری خوردن شبکه دو فوتبال نشون می داد،ما هم به اتفاق آقای پدر و برادر مینشستیم و فوتبال می دیدیم،از اون طرف هم مامانم همه ی مقدمات سفره رو آماده می کرد،خرما،زولبیا،چای،و هر غذایی که درست کرده بود 

کلی می گفتیم و می خندیدیم،آقای پدر به قول خودش حدیث می گفت،ما هم کلی می خندیدیم،از اون طرف هم مامانم ناراحت می شد و ما رو نصیحت می کرد که موقع سحر به جای مسخره بازی دعا بخونین،قرآن بخونین و...... ،بعد همه با هم می خندیدیم،یادش بخیر 

ربنا،اذان موذن زاده،زولبیا و بامیه،نوشابه وقت سحر که همیشه پای ثابت سفره هستش که اون وقت غذا رو بشه خورد،آش سبزی،مهمونی های افطار،شب های قدر،مسجد،قرآن بر سر،جوشن کبیر و..... 

و زیباتر از همه نماز عید فطر 

و لله الحمد 

الحمد لله علی ما هدانا  

اللهم اهل الکبریاء و العظمة و اهل الجود و الجبروت و اهل العفو و الرحمة و اهل التقوی و المغفرة اسالک بحق هذا الیوم الذی جعلته للمسلمین عیدا و لمحمد صلی الله علیه و آله ذخرا و شرفا و کرامة و مزیدا ان تصلی علی محمد و آل محمد و ان تدخلنی فی کل خیر ادخلت فیه محمدا و آل محمد و ان تخرجنی من کل سوء اخرجت منه محمدا و آل محمد صلواتک علیه و علیهم اللهم انی اسالک خیر ما سالک به عبادک الصالحون و اعوذ بک مما استعاذ منه عبادک المخلصون 

 

انشاالله آخر ماه رمضون از خودمون راضی باشیم و از معارف و برکات این ماه عزیز چیزی هم نصیبمون شده باشه 

 پ.ن: 

چند خوردی چرب و شیرین از طعام      امتحان کن چند روزی در صیام 

پ.ن:هنگام اذان مغرب و هنگام سحر ما رو هم دعا کنین 

 

یا حق!!

خاطرات مدینه

هوالحق 

سلام 

 

خاطرات مدینه 

حدود دو ساعت در فرودگاه مهر آباد تاخیر داشتیم 

ساعت یازده شب از ایران به سمت عربستان حرکت کردیم 

همه ی بچه ها شاد بودن و هر کسی توی دنیای خودش بود 

شماره پرواز 1581 

حدود دو ساعت و نیم طول کشید تا چراغ های شهر مدینه نمایان شد و بی اختیار 

السلام علیک یا رسول الله 

السلام علیک یا فاطمه الزهرا 

.. 

توی مدینه ساعت دوازده شب بود 

زمان زیادی طول کشیده بود ولی همه هیجان داشتن و خستگی یادمون رفته بود 

در فرودگاه مدینه با ایرانی ها بد برخورد می کردن 

حدود 300-400 تا مسافر ایرانی توی سالن منتظر تشریفات اداری بودن 

انگشت نگاری و مهر پاسپورت و... 

دوربین هایی هم گذاشته بودند که شاید عکس هم می گرفتند 

بعد از چند دقیقه تازه مسئولانشون اومدن و شروع به انجام کارا کردن 

اونجا یه تعداد صندلی هم بود که حتی نذاشتن بشینیم 

توی این وضعیت یه تعداد مصری (از روی کارت هاشون فهمیدم) اومدن که خیلی سریع کارهاشون انجام شد و رفتن 

ما هم همچنان منتظر بودیم  

دیگه داشتیم کلافه می شدیم 

ولی به خاطر این اماکن مقدس مجبور بودیم سکوت کنیم 

بعد از این همه معطلی برای من و بعضی بچه ها انگشت نگاری نکردن 

خیلی تحقیر شدیم 

اینا به خاطر عقده هاشون و نداشتن فرهنگ خودشون رو اینطوری نشون می دن 

مثلا می خوان قدرت نمایی کنن 

فکرشو بکنین اینا 1400 سال پیش چی بودن 

بعد از این همه وقت در پناه اسلام مثلا آپدیت شدن 

حضرت محمد (ص) چی می کشیده از دست این ها 

شاید هم قرار بود این ها رو ببینیم تا به بخشی از بزرگی کار پیامبر پی ببریم

از اون طرف مسئولای کشور ما هم که فقط شعار می دن 

نمی دونم چرا هیچ برخوردی نمی کنن 

یعنی اینقدر ضعیف هستیم که حتی این ها هم واسه ما شاخ و شونه می کشن  

تقریبا همه ماسک زده بودن 

از ترس آنفولانزای خوکی

بعد ازین مراحل رفتیم ساک هامون رو پیدا کردیم و می خواستیم بریم که دیدیم اینا مثل این که ول کن نیستن. 

گفتن باید قرآن هاتون رو تحویل ما بدین 

سعی کردیم زیر بار نریم ولی نشد 

نمی دونم چرا قرآن ها رو جمع کردن،شاید به خاطر ترجمه دار بودنشون بود 

یا شاید هم می خواستن یه کاری کرده باشن تا ما رو بیشتر عصبانی کنن 

چون از کاروان های دیگه قرآن هاشون رو نگرفته بودن

دیگه فقط می خواستیم از فرودگاه بریم بیرون 

سوار اتوبوس شدیم تا بریم هتل که آماده بشیم واسه زیارت، 

توی اتوبوس همه ناراحت بودن 

ولی اشکالی نداشت 

می خواستیم جایی بریم که سرزنش ها گر کند خار مغیلان غم مخور

از توی اتوبوس واسه اولین بار مسجد پیغمبر رو دیدیم 

السلام علیک یا رسول الله.. 

 پ.ن: 

سعدی اگر عاشقی کنی و جوانی 

عشق محمد بس است و آل محمد 

  

یا حق!!

رفتار های اجتماعی

هوالحق 

 

توی جامعه ما (البته همه نه) عده ای هستن که حقوق اجتماعی و ادب رو در مواجهه با دیگران رعایت نمی کنن 

این موضوع همیشه من رو رنج می ده 

از موضوع های کوچک گرفته تا موضوع های بزرگ 

این اتفاقات بیشتر وقتی میفته که موضوع رسیدن به چیزی باشه 

اونوقت برای رسیدن به اون ممکنه همه چی زیر پا گذاشته بشه 

حقوق دیگران-ادب-نزاکت-خوش اخلاقی-قانون-نظم-امنیت-آسایش و ... 

مثلا موقع رانندگی 

نور بالا،سبقت بیجا،رد کردن چراغ قرمز،به قول خودشون زرنگی 

گاهی می شه یه نفر می خواد یه جا دور بزنه،هیچکس بهش راه نمیده 

جاهایی که صف هست بعضی ها می خوان جلو بزنن تا شاید چند دقیقه زودتر کارشون راه بیفته 

همین عده ممکنه هر روز کلی وقت تلف کنن 

یا هر جا که صف باشه 

یه عده توی صف می زنن 

هل میدن 

دعوا می شه 

اعصاب خوردی و .... 

یا اینکه یه جا که حقشون نیست از راه های دیگه حق دیگران رو ضایع میکنن 

و وقتی قانون نمی تونه جلوی این ناهنجاری ها رو بگیره اعصابت بیشتر خورد می شه 

 

نمی دونم توی کشور های دیگه هم  همینطوره یا نه 

مثلا فرض کنین بگن فلان جا فلان جنس ارزونه 

طرف اگه نیاز هم نداشته باشه می ره و مقدار زیادی از اون کالا رو می گیره میاره تو خونه انبار می کنه 

و خیلی مسائل دیگه 

نمی دونم این حس توی وجود پدران و پدربزرگ ها و نسل های قبل هم بوده یا نه 

بیشتر بوده یا کمتر؟

توی کشورای دیگه چه طوره؟ 

شما هم نظراتتون رو بگین 

و همین طور راه حل عبور از این مشکل رو 

 

پ.ن : 

تا فراموش کنی چندی از این شهر سفر کن  

 

پ.ن دوم: 

با یه نفر در مورد خصوصیات دوست صمیمی صحبت می کردیم 

 دوست دارم وقتی خوشحالم دوستم پیشم باشه تا شادی هام رو باهاش قسمت کنم 

وقتی ناراحتم بهش نگم که چی شده و اون از توی چشمام بخونه که چم شده 

وقتی مشکلی داره کمکش کنم 

وقتی مشکلی دارم کمکم کنه 

مشکلاتم رو رک بهم بگه 

راهنماییم کنه 

و... 

یا حق!!

بازگشت

هوالحق 

 

سلام 

جای همتون خیلی خالی بود 

بهترین سفر عمرم بود 

نمی دونم چه طور بگم ولی واقعا عالی بود 

سر فرصت مناسب خاطرات مدینه و مکه رو می نویسم 

 از لطف همتون  ممنونم 

انشاالله قسمت همه بشه   

یا حق!!

 

پ.ن:الحمدلله علی ما هدانا 

پ.ن دوم(به بهانه ی نیمه ی شعبان): 

دوستم چه زیبا گفت که او منتظر ماست تا به سمتش برویم

و ما از او دور میشویم و صدایش می کنیم
و او همچنان منتظر است 

و گاهی صدایمان را می شنود که صدایش می کنیم 

و این صدا هر روز ضعیف تر می شود 

و او منتظر ماست 

و او منتظر است 

السلام علیک یا ابا صالح المهدی عج

حج

هوالحق 

 

عمر بگذشت، ز تقصیر حذر باید کرد ;به در کعبه اسلام گذر باید کرد
;ناگزیر است در آن بادیه از خشک لبی ;تکیه بر گریه این دیده تر باید کرد
;گرد ریگی که از آن زیر قدم‏ها ریزد ;سرمه وارش همه در دیده سر باید کرد
;آب و نان و شتر و راحله تشویش دل است ;خورد آن مرحله از خون جگر باید کرد
;روی چون در سفر کعبه کنند اهل سلوک ;از خود و هستی خود جلمه سفر باید کرد
;سر تراشیدن و احرام گرفتن سهل است ;از سر این نخوت بیهوده به در باید کرد
;شرح احرام و وقوف و صفت رمی و طواف ;با دل خویش به تقریر دگر باید کرد

سلام 

خداوند قسمت کرده به دیدار کعبه اش برویم 

انشاالله سه شنبه به سمت مدینه حرکت می کنیم 

دوستان اگه بدی از ما دیدین یا اینکه تحت هر عنوانی از دستم دلخور شدین ببخشین منو 

ایشالا اونجا نایب الزیاره همه هستم 

همتون رو یاد می کنم  

 

و اگه خدا بخواد تصمیم دارم این چند روزی رو که مکه و مدینه هستم اگه دسترسی به اینترنت پیدا کردم خاطرات مکه و مدینه رو توی وبلاگ بنویسم 

 

خدا کنه اونجا قسمت بشه تحولی توی زندگیم و وجودم رخ بده و از این وضع در بیام 

 

پ.ن: 

لبیک،لبیک اللهم لبیک،لبیک لا شریک لک