سعدی

هوالحق 

سلام 

بعد از سحر هوس کتاب خوندن کردم،اول فکر کردم که کیمیا خاتون رو بخونم که مدت ها گذشته و هنوز موفق به خوندنش نشدم،البته یه مقدارش رو خوندم ولی هر بار وسط کار رها شده و باز از اول و...... 

کلیات سعدی رو که دیدم دیگه نشد ازش دل کند،باز از اول شروع کردم و منت خدای را عز و جل و .... زانگه که تو را بر من مسکین نظر است   آثارم از آفتاب مشهورتر است 

خواب نوشین بامداد رحیل   باز دارد پیاده را ز سبیل 

و رسید به باب اول و در سیرت پادشاهان 

نیم نانی گر خورد مرد خدا    بذل درویش کند نیمی دگر 

ملک اقلیمی بگیرد پادشاه    همچنان در بند اقلیمی دگر 

 

بعدش هم رفتیم سراغ شعر خوندن  

این شعر های زیبا رو هر چی بخونی سیر نمی شی  

 

نه من تنها گرفتارم به دام زلف زیبایی     که هر کس با دلارامی سری دارند و سودایی
قرین یار زیبا را چه پروای چمن باشد     هزاران سرو بستانی فدای سروبالایی
مرا نسبت به شیدایی کند ماه پری پیکر     تو دل با خویشتن داری چه دانی حال شیدایی
همی‌دانم که فریادم به گوشش می‌رسد لیکن     ملولی را چه غم دارد ز حال ناشکیبایی
عجب دارند یارانم که دستش را همی‌بوسم     ندیدستند مسکینان سری افتاده در پایی
اگر فرهاد را حاصل نشد پیوند با شیرین     نه آخر جان شیرینش برآمد در تمنایی
خرد با عشق می‌کوشد که وی را در کمند آرد     ولیکن بر نمی‌آید ضعیفی با توانایی
مرا وقتی ز نزدیکان ملامت سخت می‌آمد     نترسم دیگر از باران که افتادم به دریایی
تو خواهی خشم بر ما گیر و خواهی چشم بر ما کن     که ما را با کسی دیگر نماندست از تو پروایی
نپندارم که سعدی را بیازاری و بگذاری     که بعد از سایه لطفت ندارد در جهان جایی
من آن خاک وفادارم که از من بوی مهر آید     

و گر بادم برد چون شعر هر جزوی به اقصایی 

  

پ.ن: 

فانَ اللهَ کانَ به علیماً

یا حق!!

نظرات 7 + ارسال نظر
علی یکشنبه 15 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 07:28 ق.ظ http://www.sparetimes.blogsky.com

سلام
اگه دوست داشتی تبادل لینک کنیم در بخش نظرات وبلاگم بگو با چه اسمی لینکت کنک بعدش منو با اسم دانلود بازی لینک کن .

مجتبی یکشنبه 15 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 02:42 ب.ظ http://be-yade-pedar.blogfa.com

مرسی که به من سر زدی و نظر دادی .

سلام
خواهش می کنم

احسان یکشنبه 15 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 02:44 ب.ظ

سلام داداشی
داشتیم؟
خیلی از مطالب وب من امیدوارانه و آموزندس
راستی کی میای تهران؟
شیرمو حلالت نمی کنم اگه پیشم نیای داداشی
در هر حال مخلصیم
اینقدر هم سعدی نخون
ما شاعر زیاد داریم
زنده یاد نجمه زارع
فاضل نظری
نوبت ایناست

سلام داداشی
شاعر زیاده و بیشترشون قابل احترام

مجتبی یکشنبه 15 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 03:04 ب.ظ http://www.be-yade-pedar.blogfa.com

برای پدر من دعا کن . خدا امواتتو بیامرزه

سلام
چشم
التماس دعا..

دینا یکشنبه 15 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 09:02 ب.ظ

سلام. جدا بعد از سحر کتاب میخونید؟ عجب بابا!‌ دلتون میاد خواب به اون شیرینی رو از دست بدید :دی
من آن خاک وفادارم که از من بوی مهر آید
شعر زیبایی رو انتخاب کردید :)

سلام
همیشه که نه
بعضی وقتا اگه حسش باشه
ممنون

عارف جام یکشنبه 15 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 11:42 ب.ظ http://www.atazandi.blogfa.com

سلام حاجی...
بابا دمت گرم.
من معتقدم غزل حافظ در کمال پختگی و پر مغز بودنه، غزل مولانا در اوج بی پروایی و شیدایی است اما هر چی با خودم کلنجار میرم غزلی دلکش تر و زیباتر از سعدی پیدا نمی کنم!
چو فرهاد از جهان بیرون به تلخی می رود سعدی
ولیکن شور شیرنش بماند تا جهان باشد...

سلام
ممنون از شعر قشنگت..
:)

دختر نارنج و ترنج یکشنبه 22 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 05:39 ب.ظ http://toranjbanoo.blogsky.com/

سلام آریانای عزیزم
خوبی؟
اول این که محتاجیم به دعا....
دوم درباره این پستت،‌با همشهری ما رفیق شدی؟ دم شما گرم... شیراز تشریف آوردید ما رو هم سرافراز کنید (حالا خودم تهرانم ها!!!‌ الکی می گم دیگه.. درک می کنی که...)
ممنون از شعر خوبی که گذاشتی..

سلام
ممنون
ایشالا مزاحمتون می شیم...

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد