آغاز

سلام 

امروز با تمام وجود سرفه می کردم 

حالت تهوع داشتم 

چشمهایم می سوخت 

سینه ام می سوخت 

همه سیگار می کشیدند،پسر و دختر 

چشمانم پر از اشک بود 

صدای جیغ می آمد 

و من هم سیگار کشیدم و دودش را فوت کردم توی صورت کسانی که حالت تهوع داشتند و چشمانشان سرخ شده بود،شاید هم سبز شده بود،و سینه اشان می سوخت 

و توی صورت دختران و پسرانی که نمی دانستند به چه جرمی از چشمانشان اشک می آید 

چند نفر هم توی صورت من دود سیگارشان را فوت کردند 

و من لذت می بردم  از بوی بد سیگار 

 

و امروز از میان دود گللوله ی اشک آوری گذشتم 

و گذشتم 

و گذشتم 

و لی با تمام وجود خوشحال بودم 

و عظمت مردم امروز روان بود 

و روان است 

و روان است 

و روان است 

 

پ.ن: 

امروز دینا هم دوباره نوشت

نظرات 4 + ارسال نظر
دینا چهارشنبه 13 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 05:06 ب.ظ

سلام. امروز شما هم سبز شدی. سبز که بودید سبزتر شدی :)
ممنون که به یادم بودی...

سلام
ممنون
آره،حسابی سبز شدیم...

مینو چهارشنبه 13 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 11:37 ب.ظ http://delneveshteha-m.blogfa.com

امروز سبز بودن معنای قشنگش را دوباره زنده کرد...

و چقدر زیبا بود...

عارف جام دوشنبه 18 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 10:04 ب.ظ

سلام
و در ترافیک این دودهای یله ...
من یک روز بر موج موجدار یکی از انها سوار می شوم و پرواز خواهم کرد...
بی خیال زندگی ...
و بعد اینکه یاد این غزل افتادم:
دوباره تَش زده بر قلبِ نازکِ سیگار
هوای سرد و تو و فندک و پُک سیگار
تو طبقِ عادتِ هر روز می‌نویسی باز
به روی صندلیت «عشق» با نوکِ سیگار
و سرفه می‌کنی و یادِ حرف‌های منی
که گفته بوده‌ام انگار با تو که سیگار،
برای حنجره‌ات خوب نیست دست بکش
و دست می‌کشی از آخرین پکِ سیگار...
نه! جای پای کسی نیست جز خودت این‌جا
فقط زمین و تن بی‌تحرکِ سیگار
کسی نمی‌رسد از راه، سخت می‌رنجی
و می‌روی که ببینی تدارکِ سیگار
پیروز باشی و سبز ...

سلام..
ممنون
و به قول احسان:
شب تا به صبح بیدار
سیگار پشت سیگار.

سبز جلبکی دوشنبه 9 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 02:11 ق.ظ

یکی از معدود سبزهای جلبکی هستی که میدونی قرآن و اسلام چیه !
اون رو هم متوجه نشدی ! از همون علمایی هستی که فتوا بر قتل امام حسین (ع) میدادند!!
حیف....

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد